- دال خال
- نهال نو نشانده و پیوند نکرده
معنی دال خال - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دارای خال بسیار، خال خالی
Speckled
пятнистый
gesprenkelt
плямистий
cętkowany
salpicado
maculato
moteado
tacheté
gespikkeld
เป็นจุด
berbintik
منقّطٌ
धब्बेदार
מנוקד
ছিটানো
داغدار
بخش بخش قسمت قسمت چند تا چند تا کپه کپه
گفتگوی بسیار، منازعه در گفتگو
نالان نالان نالنده نالنده: از دهر جفا پیشه زی که نالم گویم زکه کرده است فال نامم ک (ناصرخسرو)
چرک آهن ریم آهن خبث الحدید
درختی که آنرا پیوند نکرده باشند، شاخه نو نشانده
درخت میوه داری که هنوز آن را پیوند نکرده باشند، میوه ای که از درخت پیوندنشده به دست آید، قلمۀ درخت و نهال نونشانده
درختی که آن را پیوند نکرده باشند، درخت تازه نشانده شده